?تنبیه...
سر کلاس آموزش بودیم ،یکی از بچه ها خیلی شوخی می کرد ،شهید عسگریان چند بار بهش تذکر داد اما اثری نداشت.
با جدیت نگاه کرد بهش و گفت بلند شو ،بدو بیرون،
بهش گفت پوتین هات رو در بیار،
جوراب هاتم در بیار،
همه داشتند نگاه می کردند .
الان بدو .بشین .کلاغ پر و ....
روی سنگ و خار ها.
اما تو یک لحظه شهید عسگریان خودش رو انداخت رو پاهای اون و بوسید و گفت تو رو خدا شوخی نکن.
دیگه اون بنده خدا آرام شد ..آرام.
[ چهارشنبه 94/10/9 ] [ 3:6 صبح ] [ محمد احمدیان ]